بهار نارنج

  • تماس  
16 بهمن 1393 توسط لیلی جعفري طاق بستانی

روسری سرای پاییزه، جگرکی رضا، هتل قدس، پوشاک صفا، نصب انواع نرم افزار بر روی موبایل، بستنی بینالود، زعفران قاینات، … ماشین همچنان ریسه‌های زرد و قرمز خیابانی بزرگ را می‌شمارد و نسیمی خنک از لای پنجره ماشین صورتم را می‌نوازد، بوی قاتی پاتی عطر و نان و دود و کباب و… حس خوبی به من می‌دهد. حس زندگی، حس نشاط. بچه که بودم همیشه دلم می‌خواست با رضا به نانوایی بروم، چون بوی نانوایی را خیلی دوست داشتم و رضا همیشه غیرتی میشد و با قیافه‌ی درهمی میگفت که نانوایی جای دخترها نیست. یادش به خیر…

با همین افکار روبرو را نگاه می‌کنم و ناگهان منم و گنبدی طلایی که مثل همیشه مرا به خود می‌خواند. دلم هری نمی‌ریزد بلکه می‌سوزد از دستانی که خالی است و رویی که نمی‌دانم چرا اینقدر بی‌پروا شده است، چیزی از ذهنم می‌گذرد یا علی‌بن موسی‌الرضا! به هر بهانه‌ای مرا به خود می‌خوانی و من… و من دوباره زبان دلم باز می‌شود :

چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم
ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب ندارم
رفتست قرارم
چون آهوی گم گشته به هر گوشه دوانم
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم…

جمعه شب- 93/11/10 مشهد الرضا - خیابان روبروی باب الجواد


هر گونه کپی برداری از مطالب این ویلاگ٬ بنابر دلایلی٬ برای طلاب جایز نیست.
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

بهار نارنج

یه باری از امروز،رو دوشته/ که واسش یه عمره زمین میخوری همه منتظر تا ببینن کجا/ تو از جاده ی عشق، دل می بری! ولی ایستادن ، فقط کار ماست/ ما که قصمون،قصه ی خواب نیست بیا دل به دریا بزن،شک نکن/ سرانجام این رود ،مرداب نیست
  • ©1404 by لیلی جعفري طاق بستانی هر گونه کپی برداری از مطالب این ویلاگ٬ بنابر دلایلی برای طلاب جایز نیست.
  • تماس