بهار نارنج

  • تماس  
17 آذر 1395 توسط لیلی جعفري طاق بستانی

به یادت … به هرآنچه که از دنیای مادی برایت فراهم بود و به همه چیز پشت کردی و رفتی٬ به اراده آهنینت که هیچ چیز سد راهش نشد٬ به راهی که رفتی و ایمان داشتی به تفویض امورت و کارهایت به پروردگارت که تکیه کلامت این شده بود که «افوض امری الی الله …. ان الله بصیر بالعباد» و باور داشتی و شاید دیده بودی که خدا به حال بندگانش آگاه است…. به حال خوشت که با خدا داشتی… و به سجاده‌ای که عطر یاس‌های تازه‌اش برای همیشه خشکید…. به این‌ها زنده‌ام…. 

 نظر دهید »
16 آذر 1395 توسط لیلی جعفري طاق بستانی

هر طرف آیتی از خوشحالی است

زین میان جای تو تنها خالی است….​

 نظر دهید »

حسین دردانه‌ی خدا

24 آبان 1395 توسط لیلی جعفري طاق بستانی

اومد خدمت مولا علی علیه‌السلام… گفت من از دین و قیامت و قرآن و…. هیچ را باور ندارم…. 

مولا فرمود… ما به این اخبار ایمان آورده‌ایم… اگر دروغ بودند٬ که ما چیزی را از دست نداده‌ایم… چون آخر قصه‌ی روزگار این است که هم ما خواهیم مرد و هم شما…..

اما اگر این اخبار درست بودند که وای به حال شما…. 

به همین سادگی…. 

 

پانوشت…

مولا جان! من باور دارم که حسین علیه السلام٬ دردانه‌ی تو که هیچ!!! دردانه‌ی خداست… باور را رها کن! اصلاً مگر می‌شود بی حسین زندگی کرد؟ این روزها حتی گذرنامه‌ام برای اربعین بی‌تاب است……. 

 

عاقبت در حسرت یک آرزو دق می‌کنم….

اربعین٬ پای پیاده٬ از نجف تا کربلا……….

 نظر دهید »

این روزها...

10 بهمن 1394 توسط لیلی جعفري طاق بستانی

دیشب در نهج البلاغه با کسی بودم - که مرا پا به پای خویش تا نخلستانهای کوفه برد .
از نخلستان صدای گریه می آمد -
دیشب به مضامین مظلوم نهج البلاغه می اندیشیدم . که ابوذر از راه رسید - این بار پا به پای ابوذر رفتم ::
از نخلستان تا خیابان !؟ از سه راه فریاد گذشتیم -
در بالای شهر به نیت ۱۴ معصوم آپارتمانهای ۱۴ طبقه می ساختند !! - قاضی ئی در یک روز - از سه طرف سفارش شد !؟
من کلاهم را قاضی کردم ـ جهنمی شد !!؟
از برخی مجلات - بوی ادکلن شبهای پاریس متصاعد بود .
من اما به واقعیتی می اندیشم - که در تاریکی شب سطل زباله را می کاوید !
امشب به علی (ع) خواهم گفت :
اینجا کسی انبان به دوش نمی گیرد -
اینجا چقدر دروغ میگویند - اینجا عقیل درد فقیری نمی کشد -
اینجا نهج البلاغه را در کتابخانه های چوبی زجر می دهند !!!؟
من خبر موثق دارم در بیمارستانهای بلوار کشاورز - هیچ کشاورزی پذیرش نمی شود - و با پول بیت المال - رپرتاژ تسلیت چاپ می کنند .
بیائید به دلارها - به چشم اجنبی نگاه کنیم .
بیائید مرزهای خونین مان را پاس داریم .
بیائید به کراواتها محل نگذاریم .
بیائید با ماشین بیت المال به خانه باجناقمان نرویم .
بیائید استقلال را در ورزشگاه آزادی جستجو نکنیم .
باور کنید حمام های سونا - ما را بی بخار بار می آورد .
ای کاش دنده اخلاصمان نمی شکست .

از علیرضا قزوه..

 

 نظر دهید »

این روزها...

10 بهمن 1394 توسط لیلی جعفري طاق بستانی

دیشب در نهج البلاغه با کسی بودم - که مرا پا به پای خویش تا نخلستانهای کوفه برد .
از نخلستان صدای گریه می آمد -
دیشب به مضامین مظلوم نهج البلاغه می اندیشیدم . که ابوذر از راه رسید - این بار پا به پای ابوذر رفتم ::
از نخلستان تا خیابان !؟ از سه راه فریاد گذشتیم -
در بالای شهر به نیت ۱۴ معصوم آپارتمانهای ۱۴ طبقه می ساختند !! - قاضی ئی در یک روز - از سه طرف سفارش شد !؟
من کلاهم را قاضی کردم ـ جهنمی شد !!؟
از برخی مجلات - بوی ادکلن شبهای پاریس متصاعد بود .
من اما به واقعیتی می اندیشم - که در تاریکی شب سطل زباله را می کاوید !
امشب به علی (ع) خواهم گفت :
اینجا کسی انبان به دوش نمی گیرد -
اینجا چقدر دروغ میگویند - اینجا عقیل درد فقیری نمی کشد -
اینجا نهج البلاغه را در کتابخانه های چوبی زجر می دهند !!!؟
من خبر موثق دارم در بیمارستانهای بلوار کشاورز - هیچ کشاورزی پذیرش نمی شود - و با پول بیت المال - رپرتاژ تسلیت چاپ می کنند .
بیائید به دلارها - به چشم اجنبی نگاه کنیم .
بیائید مرزهای خونین مان را پاس داریم .
بیائید به کراواتها محل نگذاریم .
بیائید با ماشین بیت المال به خانه باجناقمان نرویم .
بیائید استقلال را در ورزشگاه آزادی جستجو نکنیم .
باور کنید حمام های سونا - ما را بی بخار بار می آورد .
ای کاش دنده اخلاصمان نمی شکست .

از علیرضا قزوه..

 نظر دهید »

دغدغه

21 تیر 1394 توسط لیلی جعفري طاق بستانی

هیأت رییسه‌ی دانشگاه به مناسبت هفته‌ی خوابگاه‌ها اومده بودند سالن ستایش خوابگاه، تا بچه‌ها مشکلاتشون رو در میون بذارن. بحث بالا گرفته بود، یکی از اینترنت داغون خوابگاه می‌گفت، اون یکی می گفت چهار ساله تو این دانشگاه هنوز یه بار به سرویس داخلی نرسیدم!!! از بس بی‌نظم میاد.
خلاصه هر کس از دری می‌گفت که ناگهان یکی از بچه‌ها از در کناری سالن پرید تو و با عذرخواهی از اینکه حرف بقیه رو قطع می‌کرد، شروع کرد به خوش‌آمد گویی به رییس دانشگاه. همه منتظر بودیم ببینیم حرف حسابش چیه.
دیدم گفت عذر میخوام آقای دکتر، این دوچرخه‌ای که بیرون پارک کردین،  من و دوستم چند دور باهاش زدیم، حلال کنید. ببخشید بی‌اجازه استفاده کردیم، با اجازتون، خداحافظ. (دوچرخه مال پسر حاج آقا، رییس نهاد، بود)
اینا رو گفت و رفت. سالن از خنده بچه‌ها رفت روی هوا.  این هم یه دغدغه بود دیگه!!!

 نظر دهید »

بدون شرح

18 تیر 1394 توسط لیلی جعفري طاق بستانی

 1 نظر

موعود...

18 تیر 1394 توسط لیلی جعفري طاق بستانی


آغاز ابرها
در ساعت يک است به وقت نجف
کمي پس از دو
باران گرفت در کنار بقيع
درست ساعت سه
طوفان شد در کربلا
حالا به ساعت من
فقط کمي به لحظه موعود مانده است.
شعر: علیرضا قزوه

 نظر دهید »

موعود...

18 تیر 1394 توسط لیلی جعفري طاق بستانی


آغاز ابرها
در ساعت يک است به وقت نجف
کمي پس از دو
باران گرفت در کنار بقيع
درست ساعت سه
طوفان شد در کربلا
حالا به ساعت من
فقط کمي به لحظه موعود مانده است.
شعر: علیرضا قزوه

15 تیر 1394 توسط لیلی جعفري طاق بستانی

موقع خداحافظی می‌گفت:

الهی از عمرت پشیمون نشی.

آیت الله بهجت را می‌گویم.

پشیمونی از عمر یعنی

یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله و ان کنت لمن الساخرین…

افسوس بر من از كوتاهى‏هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم…(زمر-۵۶)

همین… یا علی(ع)

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4

بهار نارنج

یه باری از امروز،رو دوشته/ که واسش یه عمره زمین میخوری همه منتظر تا ببینن کجا/ تو از جاده ی عشق، دل می بری! ولی ایستادن ، فقط کار ماست/ ما که قصمون،قصه ی خواب نیست بیا دل به دریا بزن،شک نکن/ سرانجام این رود ،مرداب نیست
  • ©1404 by لیلی جعفري طاق بستانی هر گونه کپی برداری از مطالب این ویلاگ٬ بنابر دلایلی برای طلاب جایز نیست.
  • تماس